افتادم بین یه مشت خرخون به معنای واقعی کلمه 

ینی چنان بی وقفه خر میزنن که نمیدونم واقعا ضریب هوشیشون چنده که با این حجم از درس خوندن الان اینجان من اینطوری بی وقفه درس میخوندم درجا منو از طرف ناسا میخواستن 

بعد میان از امتحان میگن ما هیچی ننوشتیم میافتیم بدون اینکه ازشون بپرسی تو چه غلطی کردی :/

ملت بقیه رو خر فرض کردن مثل خودشون

ینی تو عمممرم ندیده بودم انقدر خرخون دوروبرم یه جا جمع بشن

 مجمع خرخوناست اصن

بعد یکیشون که دست بر قضا از ه اسکل تره میگه من تا چیزیو نفهمم حفظ نمیکنم :/ یکی نیست بهش بگه باشه تو اصن ته ته تهش 

کی راحت میشم من متنفرم از ریختش ازینکه بغل دست تخت من میزیه

بعد ناخود آگاه فشار میاد به پیشونی و شقیقه های من 

اون یکی اسکلمونم ازین نوشمکا گرفته میگه من برم تمرین! ://


مشخصات

آخرین جستجو ها